ضمان قهری یا مسئولیت مدنی الزام به پرداخت مالی یا انجام دادن عملی است، بدون اینکه الزام مزبور ناشی از تراضی طرفین و قرارداد باشد.
بر اساس ماده ۳۰۷ قانون مدنی چهار امر را موجب ضمان قهری دانسته است: هرگاه شخص ناگزیر از جبران خسارت دیگری باشد می گویند در برابر او مسئولست مدنی دارد. اصل لزوم جبران خسارت عام تر از مسئولیت مدنی است.در هر مورد که زیان اشخاص باید اعاده گردد و صدمات معنوی و حیثیت تجاری آنها نیاز به جبران دارد یا قواعد کلی قراردادها فسخ قرارداد را تجویز میکند یا تصرف و استیلاء عدوانی سبب تعهد اشخاص میشود یا بدون سبب بر دارایی اشخاص افزوده میشود و این افزایش مقارن با کاهش دارایی دیگران است از این عصر استفاده میشود اما مسئولیت مدنی در قواعدی خلاصه میشود که فعل زیان بار را با تحلیل رابطه سببیت برای جبران ضرری مستقیم بررسی میکند
1ـ غصب و آنچه در حكم غصب است:
غصب، استیلا بر حق غیر است به نحو عدوان. اثبات ید بر مال غیر بدون مجوز هم در حکم غصب است. غاصب (كسيكه مرتكب عمل غاصبانه شده) بايستي عين (مغصوب) را به مالك رد كند در صورت تلف مال مغصوب مكلف به دادن مثل يا قيمت آنست و در مورد نقص و عيب مال نيز مسئول است اگرچه مستند به فعل غاصب نباشد غاصب ضامن منافع مال مغصوب به اندازه نافع زمان تصرف خود و ايادي مابعد خود است اگرچه استيفاي منفعت نكرده باشد.
نوع مسئولیت غاصب:
ضمان غاصب نسبت به معیوب شدن مال مغصوب، مسئولیت مطلق است نه محض؛ زیرا در فرض مسئولیت محض غاصب، وجود قوه قاهره، رابطه عیب و فعل مرتکب را با زیان وارد شده، قطع نموده؛ و ضمان غاصب را منتفی میسازد. اما در مسئولیت مطلق، هیچ عاملی از جمله قوه قاهره، نمیتواند غاصب را، از جبران خسارت ناشی از تلف یا عیب مال، معاف نماید. حتی اگر شخصی غاصب را اکراه به اتلاف مال مغصوب نماید؛ دراینصورت نیز غاصب از مسئولیت معاف نمیگردد؛ ولی حق رجوع به اکراه کننده را دارد.
تعاقب ایادی:
تعاقب ایادی یعنی غاصبین متعدد باشند. به این معنی که غاصب دوم، مال مغصوب را از غاصب اول و غاصب سوم از غاصب دوم و الی آخر غصب کند. در این صورت غاصبین، مسئولیت تضامنی دارند و دلیل حق رجوع مالک به هر یک از آنان جهت مطالبه خسارات خود، اشتراک در موقعیت است. به عبارت دیگر در تعاقب ایادی، همه غاصبان در مقابل مالک مسئول هستند. حتی اگر هر یک از آنان برای چند لحظه مبادرت به تصرف مال مغصوب نموده باشند. حال در صورت تلف آن مال، مالک حق رجوع به هر یک از آنان را دارد. منشأ این حکم قاعده فقهی علی الید است. در مسئولیت تضامنی غاصبین فرقی نمیکند که غاصب عالم یا جاهل به مجاز نبودن تصرف باشند.
در صورتی که مشتری، عالِم به غصب باشد حکم رجوع هر یک از بایع و مشتری به یکدیگر در آنچه که مالک از آنها گرفتهاست حکم غاصب از غاصب بوده. اگر اصیل، نسبت به فضولی بودن معامله آگاه باشد؛ ضامن عین و منفعت خواهد بود؛ هرچند مرتکب تعدی و تفریط نشده باشد. حال اگر خسارتی به مبیع وارد شده باشد و مالک نیز بیع فضولی را رد نماید، خریداری که به فضولی بودن معامله آگاه است به دلیل تبانی و مشارکتی که با فروشنده داشتهاست، برای تأدیه خسارت، حق مراجعه به فضول را ندارد زیرا در واقع وی مغرور نشدهاست ولی جهت مطالبه ثمن، میتواند به فروشنده رجوع نماید. زیرا درصورت رد معامله فضولی توسط مالک، چون فضول، حقی بر ثمن ندارد؛ باید آن را به خریدار برگرداند. البته نظر دیگری نیز وجود دارد که میگوید درصورت رد معامله فضولی توسط مالک، مشتری جهت مطالبه ثمن حق مراجعه به بایع را ندارد زیرا وی عالمانه بایع را بر ثمن مسلط نموده و عمل او به منزله اباحه در تصرف و اقدام علیه خویش است. البته به موجب دادنامه شماره ۶۲۹ مورخه ۳۰/آبان/۱۳۶۸ شعبه ۲۴ دیوان عالی کشور، درصورت رد معامله فضولی توسط مالک، مشتری جهت مطالبه ثمن، حق مراجعه به بایع را دارد. اما اگر مشتری جاهل به غصب بوده و مالک به او رجوع نموده باشد، او نیز میتواند نسبت به ثمن و خسارات به بایع رجوع کند اگر چه مبیع نزد خود مشتری تلف شده باشد و اگر مالک نسبت به مثل یا قیمت، رجوع به بایع کند بایع حق رجوع به مشتری را نخواهد داشت. زیرا زمانی که شخصی مالی را خریداری میکند به تبع مالکیت عین، منافع آن مال را نیز تملک مینماید
چنانچه شخصی مالی را به صورت ودیعه یا عاریه در دست داشته باشد ولی منکر آن باشد، از زمان انکار، در حکم غاصب بوده و ضامن است
2- اتلاف:
با استناد به آیه ۴۰ سوره شوری به شرح «وَجَزَاءُ سَیِّئَةٍ سَیِّئَةٌ مِثْلُهَا فَمَنْ عَفَا وَأَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَی اللَّهِ إِنَّهُ لا یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»، هرگاه شخصی مال غیر را تلف نماید باید مثل آن را به مالک رد نماید و درصورتی که تأدیه مثل ممکن نباشد، مکلف به پرداخت قیمت آن است؛ زیرا «سیئه» به معنی قبح فعلی است نه قبح فاعلی. لذا هرکس مال غیر را تلف کند ضامن آن است و باید مثل یا قیمت آن را بدهد اعم از این که از روی عمد تلف کرده باشد یا بدون عمد و اعم از این که عین باشد یا منفعت و اگر آن را ناقص یا معیوب کند ضامن نقص قیمت آن مال است. بنابراین در اتلاف، تقصیرِ شخص نقشی ندارد بلکه عملی را که باعث تلف مال گردیده، باید قابل انتساب به تلفکننده باشد. به عنوان مثال زمانی که خیاط با برش یا دوخت ناصحیح، پارچه را از حَیّزِ انتفاعِ مقصودِ مالک خارج نموده و از ارزش بیندازد، ضامن است. حتی اگر مرتکب تقصیر نگردیده باشد. البته مفهوم مخالف ماده ۳۳۰ قانون مدنی که کشتن حیوان متعلق به غیر را با اذن مالکش موجب ضمان نمیداند، استثنایی بر این حکم است.
3ـ تسبيب:
هر کس سبب تلف مالی بشود باید مثل یا قیمت آن را بدهد و اگر سبب نقص یا عیب آن شده باشد باید از عهدهی نقص قیمت آن برآید. به عبارت دیگر کسی که سبب ایجاد تلف یا نقص نسبت به جان یا مال دیگری شود به نحوی که اتلاف، عرفاً مستند به او باشد؛ ضامن است. فقها نیز به ضمان مسبب در تسبیب اتفاق نظر دارند. در تسبیب، احراز عمد و قصد اضرار لازم نیست اما انتساب زیان به فعل مسبب، باید محرز باشد. بنابراین اگر تأثیر سبب، تنها محدود به ایجاد انگیزه و تحریک مباشر باشد و نتوان فعلی را به وی منتسب بود در این صورت مباشر ضامن است. در تطبیق این حکم بر مصادیقش، اختلافاتی وجود دارد. به عنوان مثال به نظر برخی حقوقدانان، اگر شخصی درب قفس را باز گذارد؛ و بدینوسیله طوطی درون آن را فراری دهد؛ مرتکب اتلاف گردیده است نه تسبیب. زیرا گریز آن پرنده، لازمه عرفی باز ماندن درب قفس است. و به نظر برخی دیگر، اگر شخصی، سبب تلف حیوانی را ایجاد نماید؛ مانند اینکه درب قفس را باز گذارد؛ تا پرنده درون آن، در هوا پرواز کند؛ دراینصورت چنین شخصی، به دلیل به وجود آوردن سبب، و ترتب مسبب بر آن، ضامن است.
اگر شخصی مانع نگهداری مالک از مال خود گردیده و بر اثر ممانعت او، ضرری به صاحب مال وارد آید؛ وی ضامن جبران خسارات وارد شدهاست.
اگر شخصی در ملک خود، بیش از حد نیاز، آتش بیفروزد؛ و حسب اتفاق، بادی شروع به وزیدن نموده و شعله ای را به منزل مجاور برده و سبب آتش گرفتن آن مکان گردد دراینصورت تسبیب، به همراه همه عناصر لازم جهت تحقق آن، وقوع یافته است
4ـ استيفاء:
هر گاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاً برای آن عمل اجرتی بوده یا آن شخص عادتاً مهیای آن عمل باشد عامل، مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر این که معلوم شود که قصد تبرع داشتهاست. همچنین هر گاه کسی بر حسب اذن صریح یا ضمنی، از مال غیر استیفای منفعت کند، صاحب مال مستحق اجرتالمثل خواهد بود مگر این که معلوم شود که اذن در انتفاع، مجانی بوده است.
استیفاء، بر خلاف غصب، اتلاف و تسبیب که عامل به وجود آورنده آن، شبه جرم است، از مصادیق شبه عقد است
اگر شخصی به دیگری امر کند که درب خانه را پاکیزه کند، در این صورت مأمور، استخقاق اجرت عمل خود را دارد
به موجب دادنامه شماره 665 مورخه 23 آذر 1371 شعبه 24 دیوان عالی کشور، اگر شخصی با اذن دیگری، عملی را برای وی انجام دهد؛ به دلالت عرف و عقل، نمی توان پذیرفت که عامل قصد عمل به زیان خود را داشته؛ و از طرفی، عمل هر شخصی محترم بوده؛ و مستحق حق الزحمه است
به موجب دادنامه شماره 471 مورخه 1 آذر 1373 شعبه 21 دیوان عالی کشور، بنا بر اظهارات طرفین و وجود رابطه پدر و فرزندی بین آنها و عدم احراز رابطه اجاره بین آن دو، زندگی خوانده و خانواده او در طبقه فوقانی منزل پدر خود تا قبل از زمان عدول خواهان از اذن خود تبرعی و مجانی بود؛ و مستحق اجرت المثل نیست
به موجب دادنامه شماره 454 مورخه 12 شهریور 1369 شعبه 21 دیوان عالی کشور، اگر انتفاع برخی از ورثه نسبت به حصه مشاع برخی دیگر از آنان مبتنی بر اذن مالک حصه مزبور نباش، دراینصورت استیفاکننده ملزم به تأدیه اجرت المثل است.